خلاصه داستان
یاماموتو میتو مردی زیباست، چنان زیبا که زنان هرروزه برای دیدنش به رستوران محل کارش هجوم میبرند. وقتی صاحب رستوران از این وضعیت به ستوه میآید، میتو را اخراج کرده و او را بیخانمان میکند. مدت کمی بعد، میتو بهطور اتفاقی وارد کافهای میشود و دستش توسط شیشهای شکسته زخم میشود. مردی عجیب به نام سائوتومه روکا را به گوشهای برده تا فرضا زخم را پانسمان کند، ولی در عوض خون میتو را میلیسد و قبل از اینکه از میتو بخواهد آنجا را ترک کند به او میگوید که خونش چه مزه افتضاحی دارد. در ادامه آنشب، میتو تصادفا از روی سقف ساختمانی سُر میخورد و توسط روکا نجات داده میشود که هویت خود را بهعنوان خونآشام آشکار میکند. روکا توضیح میدهد که خون مردان مزه افتضاحی میدهد و مزه خون کسی که به او عشق ورزیده نشده حتی از آنهم بدتر است. گرچه روکا نمیتواند از خون دختران بنوشد، بنابراین به دنبال پسری زیبا میگشته تا بردهی او بشود. او این وظیفه را به میتو پیشنهاد میدهد تا در عوضش روکا خونش را به "تکامل" برساند. میتو پیشنهاد را قبول کرده و همراه روکا مشغول به زندگی در خوابگاه پسرانه آکادمی هیجیریگائوکا میشود. گرچه تمام این ماجرا تنها یک مشکل دارد...
قسمت آخر، فصل 1 (زیرنویس چسبیده فارسی) اضافه شد ۱۴۰۳/۰۴/۲۶